باز باران!نه بگویم باترانه
می سرایم این ترانه جوردیگر
بازباران بی ترانه دانه دانه
می خورد بر بام خانه
یادم آرد روز باران
پا به پای بغض سنگین
تلخ و غمگین،دلشکسته،اشک ریزان
عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خودرا
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس وگریان
می شنیدم از دل خود
این نوای کودکانه،بی بهانه
زودبرگردی به خانه
یادت آید هستی من
آن دل تو جار میزد
این ترانه
باز باران،باز می گردم به خانه
نظرات شما عزیزان:
|